سلام عزيزم بعد از كلي نگراني بي مورد ماماني بالاخره امروز واكسن 18 ماهگيتو زديم. امروز براي شما يك روز سخت بود چون وقتي كه اون خانم مهربونه داشت واكسنتو ميزد خيلي اذيت شدي چون اصلا نميذاشتي بزنه و كلي گريه كردي . دل ماماني و بابايي خيلي واست سوخت ولي نميتونستيم كاري بكنيم . ولي الان خدارو شكر خوبي يكم پاي كوچولوت درد ميكنه ولي با همون پاي كوچولو همش راه ميري و ميدوي و تبم نداري. خداروشكر عزيزم اميدوارم مارو ببخشي و از ما ناراحت نباشي و خاطره بدي از ما تو ذهنت نمونه چون شما هم مثل من ، بابايي ، تموم كوچولوهاي ديگه و مامان باباهاشون بايد اين مرحله سختو ميگذروندي به خاطره اينكه بعدا خداي نكرده مريض نشي. بازم مارو ببخش. ...