ماهورماهور، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

ماهور هدیه خدا

فرشته كوچولوي ما داره نشستن ياد مي گيره

سلام عزيزم امروز شما شش ماه و نيم شدي .حالا ديگه خوب سينه خيز مي ري و از اين كار جديدي كه ياد گرفتي كلي داري لذت مي بري .همين طور من و بابايي. از ديشب براي نشستن تلاش ميكني .البته قبلا به كمك ماماني مي شستي براي مدت كوتاه .اينم عكسش كه 4 ماه و 27 روزت بود . براي اولين بار نشوندمت و شما تونستي نزديك يك دقيقه تعادلتو حفظ كني. خونه مامان جون فاطمه خونه مامان جون فاطمه اما از ديشب خودت براي نشستن تلاش ميكني اينم يه سري عكس از تلاشهات كه در آخر به ثمر نشست اينجا خودت نشستي عزيزم البته بابايي مواظبت بود كه نيوفتي ...
12 آبان 1390

ماهور عزيزم و سينه خيز

سلام عزيزم امروز شما 6 ماه و14 روزه شدي از پريشب شروع كردي به سينه خيز رفتن و يه كار به شيرين كاريهات اضافه شد. من وبابايي هم حسابي ذوق كرديم .اميدوارم هر روز سالمتر وشاداب تر از روز قبل باشي وچيزاي تازه تري يادبگيري. ...
12 آبان 1390

ماهور عزيزم و سينه خيز

سلام عزيزم امروز شما 6 ماه و14 روزه شدي از پريشب شروع كردي به سينه خيز رفتن و يه كار به شيرين كاريهات اضافه شد. من وبابايي هم حسابي ذوق كرديم .اميدوارم هر روز سالمتر وشاداب تر از روز قبل باشي وچيزاي تازه تري يادبگيري. ...
12 آبان 1390

ماجراي كيك شش ماهگي

 از اونجايي كه ماماني اين كيك خوشمزه رو يك روز زودتر پخ ت. ( به دليل حواس پرتي و گم كردن تاريخ )آخه انگار من واسش حواسي نذاشتم . بابايي ام چون كيكاي مامانيرو خيلي دوست داره طاقت نياور و نصفشو البته به كمك ماماني كه اصراراش براي نخوردن كيك فايده اي نداشت نوش جان كردن اينم نتيجه كار:     خوشحالم چون امروز شش ماهگيمه   ببينم ماماني واسم چي نوشته  عجب كيكي ماماني دستت درد نكنه هرچند بيشترشو خوردين     حالا ببينم چه مزه اي هست؟ اي واي ماماني مچم گرفت ا ي بابا مگه واسه من نبود   ...
3 آبان 1390

ماجراي كيك شش ماهگي

از اونجايي كه ماماني اين كيك خوشمزه رو يك روز زودتر پخ ت. ( به دليل حواس پرتي و گم كردن تاريخ )آخه انگار من واسش حواسي نذاشتم . بابايي ام چون كيكاي مامانيرو خيلي دوست داره طاقت نياور و نصفشو البته به كمك ماماني كه اصراراش براي نخوردن كيك فايده اي نداشت نوش جان كردن اينم نتيجه كار: خوشحالم چون امروز شش ماهگيمه ببينم ماماني واسم چي نوشته عجب كيكي ماماني دستت درد نكنه هرچند بيشترشو خوردين حالا ببينم چه مزه اي هست؟ اي واي ماماني مچم گرفت ا ي بابا مگه واسه من نبود ...
3 آبان 1390

ماجراي كيك شش ماهگي

از اونجايي كه ماماني اين كيك خوشمزه رو يك روز زودتر پخ ت. ( به دليل حواس پرتي و گم كردن تاريخ )آخه انگار من واسش حواسي نذاشتم . بابايي ام چون كيكاي مامانيرو خيلي دوست داره طاقت نياور و نصفشو البته به كمك ماماني كه اصراراش براي نخوردن كيك فايده اي نداشت نوش جان كردن اينم نتيجه كار: خوشحالم چون امروز شش ماهگيمه ببينم ماماني واسم چي نوشته عجب كيكي ماماني دستت درد نكنه هرچند بيشترشو خوردين حالا ببينم چه مزه اي هست؟ اي واي ماماني مچم گرفت ا ي بابا مگه واسه من نبود ...
3 آبان 1390

غذاي كمكي

عزيزم از ديروز غذاي كمكيتو به طور جدي شروع كردم .  البته از پنج ماهگيت چند بار بهت حرير بادام داده بود خيلي كم . دو سه روز پيشم فرني درست كرده بودم خيلي دوست نداشتي . همون يه خورده اي ام كه خوردي حساسيت نشون دادي و يكم بالا آوردي اونم زردرنگ ترسيدم ديگه بهت ندادم . ولي ديروز كه حريره بادام درست كردم خيلي خوشت اومد .اونقدر كه ظرفشو از دستم ميكشيدي .    خودم ميخوام بخورم خيلي خوشمزه بود     ...
3 آبان 1390

غذاي كمكي

عزيزم از ديروز غذاي كمكيتو به طور جدي شروع كردم . البته از پنج ماهگيت چند بار بهت حرير بادام داده بود خيلي كم . دو سه روز پيشم فرني درست كرده بودم خيلي دوست نداشتي . همون يه خورده اي ام كه خوردي حساسيت نشون دادي و يكم بالا آوردي اونم زردرنگ ترسيدم ديگه بهت ندادم . ولي ديروز كه حريره بادام درست كردم خيلي خوشت اومد .اونقدر كه ظرفشو از دستم ميكشيدي . خودم ميخوام بخورم خيلي خوشمزه بود ...
3 آبان 1390

غذاي كمكي

عزيزم از ديروز غذاي كمكيتو به طور جدي شروع كردم . البته از پنج ماهگيت چند بار بهت حرير بادام داده بود خيلي كم . دو سه روز پيشم فرني درست كرده بودم خيلي دوست نداشتي . همون يه خورده اي ام كه خوردي حساسيت نشون دادي و يكم بالا آوردي اونم زردرنگ ترسيدم ديگه بهت ندادم . ولي ديروز كه حريره بادام درست كردم خيلي خوشت اومد .اونقدر كه ظرفشو از دستم ميكشيدي . خودم ميخوام بخورم خيلي خوشمزه بود ...
3 آبان 1390