ماهورماهور، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

ماهور هدیه خدا

روز واكسن

اينجا بعد از واكسن تازه اومديم خونه شما خوابي يه خواب ناز اينجا از خواب پاشدي و قطره تب برتو خوردي اينم تازه داغ داغ ازت گرفتم ...
1 آبان 1390

واكسن شش ماهگي

سلام عزيزم امروز روز سختي واست بود . چون من وبابايي برديمت براي واكسن شش ماهگي .اول كه از خونه رفتيم بيرون از اينكه داري ميري ددر خيلي خوشحال بودي . وقتيم كه روي تخت خوابونديمت و بابايي پاهات نگه داشته بود هنوز لبخند ميزدي ولي تا خانم مهربونه واكسنتو زد شروع كردي به گريه كردن اونم چه گريه اي دل ماماني و بابايي رو كباب كردي. عزيزم مارو به خاطر دردي كه كشيدي و تبي كه الان داري ببخش ميخوام بدوني اين دردا به نفعته و تورو از خداي نكرده مريضيها و درداي بزرگتري در آينده محافظت ميكنه . الان كه اينو برات مينويسم با وجود يكم تب سرحالي و داري با عروسكت بازي ميكني انشاالله همينطور سرحال بموني و تبتم زود زود خوب بشه. راستي دفعه هاي قبلي...
1 آبان 1390

روز واكسن

اينجا بعد از واكسن تازه اومديم خونه شما خوابي يه خواب ناز اينجا از خواب پاشدي و قطره تب برتو خوردي اينم تازه داغ داغ ازت گرفتم ...
1 آبان 1390

ماهور خانم شش ماهه شد

سلام عزيزم تولد شش ماهگيت مبارك به دنياي قدمهاي محكمتر - ديد وسيعتر - درك بالاتر و كشفهاي تازه تر و خوراكيهاي خوشمزه خوش اومدي از اينكه شش ماه پر از شادي و هيجان رو كنارمون هستي و شش ماهه به زندگيمون جلوه ديگه اي دادي خيلي خوشحاليم. خدايا از اينكه شاد بوديم  با دادن  هديه ناز و دوست داشتنيت ماهور عزيزمون شادترمون كردي - خوشبخت بوديم خوشبخترمون كردي - از اين همه لحظه هاي ناب و گاهي سختيهاي شيرين ازت خيلي خيلي ... ممنونيم دخترم خدانگهدارت بود هست  و خواهد بود ...
27 مهر 1390

ماهور خانم شش ماهه شد

سلام عزيزم تولد شش ماهگيت مبارك به دنياي قدمهاي محكمتر - ديد وسيعتر - درك بالاتر و كشفهاي تازه تر و خوراكيهاي خوشمزه خوش اومدي از اينكه شش ماه پر از شادي و هيجان رو كنارمون هستي و شش ماهه به زندگيمون جلوه ديگه اي دادي خيلي خوشحاليم. خدايا از اينكه شاد بوديم با دادن هديه ناز و دوست داشتنيت ماهور عزيزمون شادترمون كردي - خوشبخت بوديم خوشبخترمون كردي - از اين همه لحظه هاي ناب و گاهي سختيهاي شيرين ازت خيلي خيلي ... ممنونيم دخترم خدانگهدارت بود هست و خواهد بود ...
27 مهر 1390

ماهور خانم شش ماهه شد

سلام عزيزم تولد شش ماهگيت مبارك به دنياي قدمهاي محكمتر - ديد وسيعتر - درك بالاتر و كشفهاي تازه تر و خوراكيهاي خوشمزه خوش اومدي از اينكه شش ماه پر از شادي و هيجان رو كنارمون هستي و شش ماهه به زندگيمون جلوه ديگه اي دادي خيلي خوشحاليم. خدايا از اينكه شاد بوديم با دادن هديه ناز و دوست داشتنيت ماهور عزيزمون شادترمون كردي - خوشبخت بوديم خوشبخترمون كردي - از اين همه لحظه هاي ناب و گاهي سختيهاي شيرين ازت خيلي خيلي ... ممنونيم دخترم خدانگهدارت بود هست و خواهد بود ...
27 مهر 1390

ماهور خانم شش ماهه شد

سلام عزيزم تولد شش ماهگيت مبارك به دنياي قدمهاي محكمتر - ديد وسيعتر - درك بالاتر و كشفهاي تازه تر و خوراكيهاي خوشمزه خوش اومدي از اينكه شش ماه پر از شادي و هيجان رو كنارمون هستي و شش ماهه به زندگيمون جلوه ديگه اي دادي خيلي خوشحاليم. خدايا از اينكه شاد بوديم با دادن هديه ناز و دوست داشتنيت ماهور عزيزمون شادترمون كردي - خوشبخت بوديم خوشبخترمون كردي - از اين همه لحظه هاي ناب و گاهي سختيهاي شيرين ازت خيلي خيلي ... ممنونيم دخترم خدانگهدارت بود هست و خواهد بود ...
27 مهر 1390

30/2/90

سلام عزيزم امروز 32 روزه شدي الان كه دارم اين مطلب رو مي نويسم شما شيرتو خوردي و تو حالت خواب و بيداري هستي. ديشب كه حدود ساعت ده بيدارشدي ديگه نخوابيدي تا ساعت پنج و نيم صبح امروز و نذاشتي مامان و بابا هم بخوابن مدام بهونه گيري ميكردي و بيقرار بودي .جاييت درد نميكرد فقط مدام شير ميخوردي و خوابت ميومد ولي نميتونستي بخوابي راستشو بخواي خيلي خسته شده بودم هيچ جوري نميتونستم آرومت كنم . كلا شب خوبي نبود اميدوارم امشب راحتتر بخوابي .  
29 ارديبهشت 1390

30/2/90

سلام عزيزم امروز 32 روزه شدي الان كه دارم اين مطلب رو مي نويسم شما شيرتو خوردي و تو حالت خواب و بيداري هستي. ديشب كه حدود ساعت ده بيدارشدي ديگه نخوابيدي تا ساعت پنج و نيم صبح امروز و نذاشتي مامان و بابا هم بخوابن مدام بهونه گيري ميكردي و بيقرار بودي .جاييت درد نميكرد فقط مدام شير ميخوردي و خوابت ميومد ولي نميتونستي بخوابي راستشو بخواي خيلي خسته شده بودم هيچ جوري نميتونستم آرومت كنم . كلا شب خوبي نبود اميدوارم امشب راحتتر بخوابي .
29 ارديبهشت 1390