ماهورماهور، تا این لحظه: 13 سال و 20 روز سن داره

ماهور هدیه خدا

شعر كودكانه 2

بیا ببین ستاره ها و ماه را که با حضورشان در آسمان شب شب همه بخیر می شود سیاهی از دل من و تو می رود بیا ببین که در دل ستاره ها و ماه رازهای آسمان نهفته است گویی از زبان شان خدا به بنده ها شب بخیر گفته است   یحیی علوی فرد -------------- چه شادمانم امروز چه لحظه های خوبیست چون از معلم امروز گرفته ام دو تا بیست   نوشته بودم انشا که من چقدر شادم از این که قلکم را به جشن هدیه دادم معلمم نوشته کنار نمره این را : یکی برای قلک یکی برای انشا ------------------ شش دانه قاشق شش دانه بشقاب نان و نمكدان يك كاسه ي آب ديگي پر از ...
25 بهمن 1389

شعر كودكانه 2

بیا ببین ستاره ها و ماه را که با حضورشان در آسمان شب شب همه بخیر می شود سیاهی از دل من و تو می رود بیا ببین که در دل ستاره ها و ماه رازهای آسمان نهفته است گویی از زبان شان خدا به بنده ها شب بخیر گفته است یحیی علوی فرد -------------- چه شادمانم امروز چه لحظه های خوبیست چون از معلم امروز گرفته ام دو تا بیست نوشته بودم انشا که من چقدر شادم از این که قلکم را به جشن هدیه دادم معلمم نوشته کنار نمره این را : یکی برای قلک یکی برای انشا ------------------ شش دانه قاشق شش دانه بشقاب نان و نمكدان يك كاسه ي آب ...
25 بهمن 1389

شعر كودكانه 2

بیا ببین ستاره ها و ماه را که با حضورشان در آسمان شب شب همه بخیر می شود سیاهی از دل من و تو می رود بیا ببین که در دل ستاره ها و ماه رازهای آسمان نهفته است گویی از زبان شان خدا به بنده ها شب بخیر گفته است یحیی علوی فرد -------------- چه شادمانم امروز چه لحظه های خوبیست چون از معلم امروز گرفته ام دو تا بیست نوشته بودم انشا که من چقدر شادم از این که قلکم را به جشن هدیه دادم معلمم نوشته کنار نمره این را : یکی برای قلک یکی برای انشا ------------------ شش دانه قاشق شش دانه بشقاب نان و نمكدان يك كاسه ي آب ...
25 بهمن 1389

شعر كودكانه 2

بیا ببین ستاره ها و ماه را که با حضورشان در آسمان شب شب همه بخیر می شود سیاهی از دل من و تو می رود بیا ببین که در دل ستاره ها و ماه رازهای آسمان نهفته است گویی از زبان شان خدا به بنده ها شب بخیر گفته است یحیی علوی فرد -------------- چه شادمانم امروز چه لحظه های خوبیست چون از معلم امروز گرفته ام دو تا بیست نوشته بودم انشا که من چقدر شادم از این که قلکم را به جشن هدیه دادم معلمم نوشته کنار نمره این را : یکی برای قلک یکی برای انشا ------------------ شش دانه قاشق شش دانه بشقاب نان و نمكدان يك كاسه ي آب ...
25 بهمن 1389

سكسكه

سلام عزيز ماماني ديروز اولين بار ،حدود ساعت ۳ سر ناهار متوجه سكسكت شدم .احساس خيلي خوبي داشتم به بابايي گفتم بعضي وقتا حسّاي خيلي قشنگي برام پيش مياري كه دوست ندارم اين دوران تموم بشه .قربونت بره ماماني  ...
25 بهمن 1389

سكسكه

سلام عزيز ماماني ديروز اولين بار ،حدود ساعت ۳ سر ناهارمتوجه سكسكت شدم .احساس خيلي خوبي داشتم به بابايي گفتم بعضي وقتا حسّاي خيلي قشنگي برام پيش مياري كه دوست ندارم اين دوران تموم بشه .قربونت بره ماماني ...
25 بهمن 1389

سكسكه

سلام عزيز ماماني ديروز اولين بار ،حدود ساعت ۳ سر ناهارمتوجه سكسكت شدم .احساس خيلي خوبي داشتم به بابايي گفتم بعضي وقتا حسّاي خيلي قشنگي برام پيش مياري كه دوست ندارم اين دوران تموم بشه .قربونت بره ماماني ...
25 بهمن 1389

سكسكه

سلام عزيز ماماني ديروز اولين بار ،حدود ساعت ۳ سر ناهارمتوجه سكسكت شدم .احساس خيلي خوبي داشتم به بابايي گفتم بعضي وقتا حسّاي خيلي قشنگي برام پيش مياري كه دوست ندارم اين دوران تموم بشه .قربونت بره ماماني ...
25 بهمن 1389

چند شعر كودكان زيبا براي دخترم و همه ني ني هاي دنيا

به نام خدا سلام به جنگل سبز به آسمان آبی به غنچه های خندان به روز آفتابی سلام به هر ستاره به ابر پاره پاره به دانه ای که از خاک درآمده،دوباره سلام به هر دل پاک به هر دل پرامید سلام به آن  شب تار که عاقبت  شد سفید سلام به دشت و دریا سلام به کوه و صحرا سلام به روی ماهِ بچّه های باصفا ---------------- دویدم ودویدم به یک سؤال رسیدم کیه که توی دنیا ماهی می ده به دریا؟  برف و تگرگ می سازه درخت و برگ می سازه؟ به بلبلا آواز می ده به موش دم دراز می ده به آدمها خواب می ده آفتاب و مهتاب می ده جواب تو آسونه خدای مهربونه هر بچه ای می دونه ...
24 بهمن 1389